61

دوشنبه آخرین جلسه باشگاهم رفتم ، دوستم اون روز نیومده بود چون مادرش مریض بود و رفته بود پیش مادرش  ، بعد تمرین مربی گفت که اصلا غیبت نکنم چون حیفه و گفت که تمرین ها رو سبک تر انجام میدیم وحتی گفت که تخفیف هم میدیم .

سه شنبه صبح رفتم آرایشگاه و کلی خوشگلاسیون کردم ، موهامو کوتاه کردم ، بعدش رنگ گذاشتم و اصلاح صورت هم انجام دادم  و چون دیرم شده بود اومدم خونه رنگها رو شستم و خیلی خوب شده بود ، عصرش رفتم خونه دوستم و شام هم موندم ، بعد شام سردرد بدی گرفتم و از دوستم قرص گرفتم خوردم و بهش گفتم چایی هم بده ، اونم خوردم و سردرد به طرز عجیبی خوب شد ،ساعاتی 10:30 وحید اومد ، دوستم برای اونم شام داد هرچی گفتم نمیخاد با اصرار گذاشت تو ماشین ، سوار که شدم وحید گفت که منم سرم درده و نمیخواد بریم دنبال پرهام ولی من گفتم بریم بهتره ، چون به اندازه کافی بدعادت شده و به مامانش زنگ زدم که وحید سرش درده و بی زحمت پرهام رو بیارید دم در ، تا رسیدم بنده خدا مادرش سر کوچه با پرهام وایستاده بودن ، از بس که اخلاق پرهام بد شده و وقتی میبریمش اونجا ، دیگه دل نمیکنه و نمیخاد بیاد و با گریه و زاری میاریمش ، مادرش هم که فهمیده بود وحید سرش درده با کلک پرهام رو آورده بود تو کوچه ، پرهام هم تا ما رو دید گریه کرد که نمیام ، بازم با زور آوردیمش خونه.

چهارشنبه صبح خواب بودم که تلفن خونه زنگ خورد و عموی شوهری میخاست که برم و ضامن خواهر شوهر م بشم ، منم آماده شدم و رفتیم کارای ضمانت رو انجام دادیم و ناهار هم رفتیم خونه مادرشوهر ، پرهام همونجا موند و ما برگشتیم خونه ، من خوابیدم تا عصر ، شبش وحید اومد و رفتیم دنبال پرهام که مهمون داشتن و ما هم برا شام موندیم.

پنجشنبه صبح پاشدم و کارای خونه رو انجام دادم و ظهر که وحید اومد مرغ گرفته بود ، خودش کبابی تیکه کردم منم شستم و تو مواد خوابوندم که شب بریم بیرون، بعد ناهار خوابیدیم ، عصرش مامانم زنگ زد که میرم بهشت زهرا سرخاک مامان بزرگ میای ؟ منم آماده شدم و با پرهام همراهشون رفتیم ، خیلی وقت بود نرفته بودم سرخاکش ، بعدش رفتیم رفاه و خریدای ماه رمضان رو کردیم که من کمتر خرید کردم و گذاشتم با وحید بیام و کلی خرید کنیم ، شبش هم رفتیم بیرون و جاتون خالی خوش گذشت.

جمعه بعد صبحانه با وحید کل خونه رو تمیز کردیم و ناهار درست کردیم ، برا عصر وحید میخواست با دوستاش برن بیرون ، منم با مامانم رفتیم خونه دوستم که همسرش تو سانحه دچار آسیب شده بود ، شب هم برگشتیم خونه و ساعتای 10 هم وحید اومد ، همون موقع یه بحثی پیش اومد و هر دو به حالت قهر خوابیدیم .

شنبه هم قهرمون ادامه داشت و بازم بحثمون شد که اوضاع رو بدتر کرد ، من برا ناهار ماکارونی درست کردم که وحید نخورد ، منو پرهام خوردیم ، وحید برا خودش مرغ بیرون گذاشت و مرغ درست کرد و خورد ، اونروز خونه موندیم و جایی نرفتیم.

یکشنبه صبح وحید رفت سرکار ، منم ناهار درست کردم و کاشی های آشپزخانه رو دستمال کشیدم و لباسا رو شستم ، وحید برا ناهار اومد و غذاش رو خورد و خوابید ، عصرش هم رفت سرکار ، غروب هم اومد و با هم جایی کار داشتیم ، رفتیم ، موقع برگشت میخواست نون بگیره گفتم نون فانتزی بخر ،فلافل درست میکنم ، از سر کوچه رد شدیم ، بهش گفتم حواست کجاست، نونوایی رو رد شدیم ، با عصبانیت وایستاد و رفت نون گرفت و اومد ، منو رسوند خونه و خودش پیاده نشد ، نگاش کردم که یعنی چرا پیاده نمیشی ، اونم گفت چرا نگاه میکنی پیاده شو ، منم با ناراحتی پیاده شدم و حتی نون ها رو هم برنداشتم و اومدم خونه ، پرهام داشت کارتون نگاه میکرد ، یه بسته فلافل از فریزر بیرون گذاشتم و رفتم نمازم رو خوندم ، از دست وحید هم عصبانی بود که داشت دعوا رو کش میداد ، ساعتای 9 پرهام گفت مامان گشنمه ، ساندویچ بده بخورم ، وحید هم پیداش نبود ، هر چی زنگ زدم جواب نداد ، پیام دادم اونم جواب نداد ، فلافلا رو سرخ کردم و با پرهام رفتیم سوپر و نون و دوغ و خیارشور خریدیم ، شامو خوردیم ، ساعتای 10:30پیداش شد اومد ، باهاش حرف نزدم و خودش رفت ساندویچ درست کرد خورد ، با پرهام هم کلی بازی کرد، من رفتم بخوابم که اومد پیشم و سربسرم گذاشت ولی من از دستش کفری بودم و سرش داد زدم که ولم کن میخوام بخوابم ، پرهام رفت خوابید ولی منو وحید تا نزدیکای4صبح بیدار بودیم و با هم بحث میکردیم و هی من می‌گفتم تقصیر تو بود که دعوامون شد اونم میگفت نه تقصیر تو بود ، هیچ کدوم هم کوتاه نیومدیم و آخرش خوابیدیم .

امروز صبح قرار بود بیاد دنبالم بریم جایی ، منم به تلافی دیشب هر چی زنگ زد جواب ندادم ، اونم وقتی اومد عصبانی شد و بازم دعوامون شد و بدون ناهار رفت خوابید

میدونم کارمون و دعواهامون بچگانه اس ، ولی منم از دست لجبازی هاش خسته شدم 

الانم بیدار شده ، میخوام برم از دلش دربیارم ، شاید این دعوای بچگانه تموم بشه


خوش باشید

نظرات 8 + ارسال نظر
صهبا پنج‌شنبه 4 شهریور 1395 ساعت 00:48 http://www.sahba44.blogfa.com

قهر واشتی نمک زندگیه بشرطی که زیاد شور نشه

فاطمه یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 22:51 http://taghdireman.mihanblog.com/

چرا رمزی شده.

خب می ذاشتین بمونه حتما اونجا خیلی بهش خوش میگذره.

کار خوبی کردی تصمیم گرفتی دعوا رو تموم کنی.

همینجوری
دیگه بد عادت میشه،خوش که میگذره

آوا چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 10:49 http://ava_life.blogsky.com

میگم نه بخ پسر شما که سروتهش و بگیرن از خونه مادرشوهر سردرمیاره، نه به پسر من که سالی ی بار هم بخواد بره به زور میره، دومی هم که اصلا ندیده اونارو
شاد باشی عزیزم

خخخخخخ ، آره زیاد میره اونجا ، خودش تکه ، دوستش دارن
خانواده شوهر شما هم دیگه خیلی عجیبن، چطور دلشون میاد نوه شون رو نبیننن
ممنون دوستم

نیسا چهارشنبه 19 خرداد 1395 ساعت 12:24 http://nisa.blogsky.com

از این جر و بحث ها در همه ی زندگی ها موجوده فقط باید سعی کنیم زود آشتی کنیم که قهر طولانی نشه. ان شاالله که تا الان آشتی شدید و دارید با هم عشقولانه با هم صحبت می کنید.
این فلافل های شما هم خیلی وسوسه انگیزه ، می دونید که من دیوونه فلافل هستم!!!
نوش جان.
آرزو می کنم که همیشه شاد و خرم باشید و این دلخوری ها هم دیگه پیش نیاد.

آره عزیزم هست ، به شرطی که زیاد کش پیدا نکنه
منم خیلی سعی میکنم دعواهامون کش پیدا نکنه ولی بعضی وقتا دوتامون لجباز میشیم
خخخخ وای عزیزم کاش نزدیک بودیم ،برات میاوردم
ممنون عزیزم

دل آرام سه‌شنبه 18 خرداد 1395 ساعت 12:38

چرا اینطوری می کنه؟
یه بار منطقی حرف بزنید خوب.
ادامه دار بشه خطرناکه. یهو فاصله تون زیاد میشه.

گاهی لجباز میشه بدجور
چشم دوست عزیز
میدونی من عاشق نحوه ی زندگیتونم ، هردوتاتون خیلی آرومید

نیاز سه‌شنبه 18 خرداد 1395 ساعت 11:35

امان از این دعواها
کشش نده آجی بازم کسی که ضرر میکنه ماییم

آره ضررش برا ماست ، ولی همسری هم تو این دعواها کلافه میشه ، دوست داره زودتر آشتی کنه ولی لجبازه

مهناز دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 23:37 http://www.1zan-moteahel.blogsky.com

سلام عزیزم
بیشتر دعواها و قهرهای زن و شوهرها سر چیزای پیش پا افتاده است که با لجبازی الکی کش پیدا میکنه!منو شوهری هم همینجوریم!
ایشالله که تا الان آشتی کرده باشید و اوضاع عشقولی و گل و بلبل باشه

سلام مهناز گلی
واقعا الکی الکی دعوا درست میشه
آره آشتی کردیم ، ممنون

سایت فارس فان دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 15:55 http://goo.gl/1Ar58X

سلام خسته نباشید سایت قشنگی دارید، اگه دوست داشتید به سایت ما هم سر بزنید
و اگه خواستید خوشحال میشیم با هم تبادل لینک داشته باشیم، سایت تفریحی فارس فان بیشتر از 20هزار بازدید کننده داره و میتونه به افزایش بازدید وبلاگتون هم کمک کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد