63

سلام به دوستان گلم

رسیدم به عدد مورد علاقه ام

.

خب جونم براتون بگه که چون یه ماه بیشتره ننوشتم ، خلاصه میگم ، نیست که همیشه خیلی طولانی میگم .خخخخ

.

ماه رمضان کارمون شده بود که تا اذان صبح بیدار بودیم و بعدش میخوابیدیم تا 2 ،3 ظهر ، بعد افطاری درست میکردم و بلافاصله بعدش خونه مادر شوهر میرفتیم ، اونجا هم کلی تنلاقات میخوردیم و فیلم میدیدیم ، این برنامه 80% ماه رمضان بود ، البته برادر شوهر و خانمش هم میومدن و کلی خوش میگذشت ...چند شب هم مهمون مامانم بودیم و چند شبش هم جاهای دیگه افطار دعوت بودیم.


برا عید فطر هم بازم دعوت مادر شوهر بودیم و عصرش هم رفتیم بیرون و خوش گذشت.

فردا پرهام بخاطر گرمازدگی مسموم شد و بردیمش دکتر و سرم و آمپول براش نوشتن و سه ساعتی بیمارستان بودیم ، شبش هم چون تولدش بود یه کیک گرفتیم و رفتیم خونه مادرشوهر و تولد بازی کردیم.پسرکم هم کلی کادو گیرش اومد .

جمعه عصرش بازم رفتیم بیرون و بازم جاتون خالی خوش گذشت.


بعد ماه رمضان بخاطر اینکه زیادی با خانواده شوهری درارتباط بودیم ، گفتیم کمتر بریم تا دلشون برامون تنگ بشه و دلزده نشن ازمون .خخخ

تو این مدت هم یکم کارای تعمیراتی داشتیم که یه هفته ای گرفتارش شدیم و چون لباسشویی جدید گرفته بودم و لوله ها هم قدیمی بود ، مجبور شدیم کلی هزینه کنیم و کلا عوضشون کنیم .


از شنبه هم دوباره دارم باشگاه میرم.


امروز هم وحید تصادف کرده و فقط لامپ جلو و یکم گلگیرش خراب شده ، خداروشکر که ضرر مالی بوده و جانی نبود .


ایشالله همیشه شاد و سلامت باشید