دیروز منو پرهام خونه تنها بودیم و تا لنگ ظهر خواب بودیم ، برا ناهار هم رفتیم خونه مامانم.
بعد ناهار اومدیم خونه و مشغول نظافت خونه شدم . دیگه ساعتای 6 زنگ زدم به وحید که نمیخوای بیای ، گفت که راه افتادم.
وقتی وحید اومد ، خواستیم بریم بیرون که هر کاری کردیم پرهام حاضر نشد از تی وی دل بکنه و بیاد بیرون.
دوسال پیش که برا پرهام تولد گرفتم ، پدربزرگ پدریش براش یه دوچرخه خرید ، ولی بخاطر اینکه خونه مون کوچیک بود ، گفتیم بذارن خونه خودشون و هر موقع اومد اونجا بازی کنه.
ولی دیروز تصمیم گرفتیم که بریم بیاریمش و من بعضی وقتا پرهام رو ببرم پارک سرخیابون تا بازی کنه، چون اگه اینجوری پیش بره ، دیگه فک نکنم از خونه بیرون بیاد.
الان هم حدود یکماهه که علاقه زیادی به شربت پیدا کرده و هر چیزی دیگه ای مث آبمیوه طبیعی و عرقیجات خنک رو جاگزنینش میکنم نمیخوره و فقط میگه شربت پرتقالی میخوام!
چه جالب فقط هم پرتقالی میخواد.
آره فقط عاشق چیزای پرتقالیه
من تلویزیون را خاموش می کنم. نق هم بزنه به روی خودم نمیارم بالاخره مجبور می شه بره سراغ یک چیز دیگه. یک وقت هایی مجبوریم با دیکتاتوری جلو بریم. وگرنه کنترل زندگی کلا می افته دست بچه ها.
منم اجازه نمیدم بیش از حد تی وی نگاه کنه ولی بعضی وقتا هم لج میکنه
ای کاش عادت نکنه شربت قند داره زیادیش خوب نیست
منم از قندش میترسم ، روزای اول که روزی چند لیوان میخورد ولی الان فقط روزی یه لیوان بهش میدم
قبول داری هیچی مثل بازی برای بچه ها مفید نیست متاسفانه الان همش یا پای تی وی یا تبلتند.
بله ، الان یه مدتی هست که خیلی عصبی شده و بنظرم همه اش تاثیر تی وی و بی تحرکیه ، برا همین میخوام دوچرخه شو بیارم که بیشتر سرگرم بازی شه.